هجوم فرهنگ غرب

پیشینه
هجوم فرهنگی در عصر پهلوی
اهداف هجوم فرهنگی
شیوهها و ابزارها
پیامدهای هجوم فرهنگی
راهکارهای مقابله
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
هجوم فرهنگی
صفحه
بحث
خواندن
نمایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
هجوم فرهنگی، هجمه به ارزشهای فرهنگی جامعه اسلامی و جایگزینی ارزشهای فرهنگ مهاجم.
هجوم فرهنگی در برابر هجوم نظامی و در یک تعریف، هجمه به حیات معنوی، نظام باورها و قواعد یک جامعه و جایگزینی نظام ارزشی مهاجم است.
امامخمینی فرهنگ را مقولهای زیربنایی و اساس ملیت و استقلال کشور میدانست. هجوم فرهنگی در کلام ایشان معطوف به امپریالیسم غربی و کمونیسم شرقی است. امامخمینی هدف از هجوم فرهنگی را تربیت انسان مادیگرا و مصرفی میدانست. فرهنگ استعماری با دو سازوکار تحقیر فرهنگ بومی و برتر نشاندادن فرهنگ کشورهای استعمارگر تلاش میکند فرهنگ بومی جوامع را از درون تهی، بیمعنا و از خود بیگانه سازد.
به اعتقاد امامخمینی پیامد وابستگی فرهنگی، احساس حقارت، ناتوانی و تسلیم ملتها در برابر ابرقدرتها است. بر همین اساس اولویت نخست امامخمینی در مبارزه با هجوم فرهنگی، آگاهیبخشی بود. تمرکز بر مراکز آموزشی یکی از ضرورتهای مقابله با هجوم فرهنگی است که از نگاه امامخمینی قلب تپنده و نبض زنده یک ملتاند.
معنای لغوی و اصطلاحی
هجوم از ریشه «هجم» به معنای وورد و حملهورشدن ناگهانی[۱] و هجوم فرهنگی در برابر هجوم نظامی است که در یک تعریف، هجمه به حیات معنوی، نظام باورها و قواعد یک جامعه و جایگزینی نظام ارزشی مهاجم است.[۲] در تعریفی دقیقتر، هجوم فرهنگی حرکتی مرموزانه، حسابشده، همراه با برنامهریزی دقیق است که با بهکارگیری شیوههای متعدد و متنوع برای دگرگونی ارزشها، سستکردن باورها، انحراف اندیشهها، تغییر و تبدیل آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه انجام میگیرد.[۳]
امامخمینی فرهنگ را مقولهای زیربنایی و اساس ملیت و استقلال کشور میدانست و معتقد بود منشأ دگرگونیهای مثبت و منفی جوامع از بستر فرهنگ آغاز میشود[۴] (ببینید: فرهنگ). هجوم فرهنگی از موضوعات مورد توجه امامخمینی، پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که با تعبیرهای مختلفی آمده و از مهمترین آنها «تجاوز فرهنگی»،[۵] «هجوم به فرهنگ و ادب»[۶] و «غربزدگی»[۷] (ببینید: غربزدگی) است. امامخمینی از فرهنگ مهاجم با عنوان «فرهنگ استعماری» یاد کرده است که در تداوم استعمار و سلطه، از میانبردن و ضعیفکردن فرهنگ بومی و اسلامیِ جوامع را دنبال میکند.[۸]
پیشینه
امام خمینی:
«جهانخواران براى به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم كشيدن مستضعفان جهان راهى بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب كشورهاى ضعيف ندارد. زيرا با تربيت غربى يا شرقى معلم و استاد است كه دبستانها و دبيرستانها محلهايى مىشوند مجهز براى تربيت غربى يا شرقى جوانهايى كه دولتمردان و دست اندركاران آتيه كشورهايند.»
صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۴۶.
قدیمیترین فرهنگها در بینالنهرین، مصر، جنوب غربی آسیا، آسیای مرکزی، یونان و روم وجود داشت[۹] و انتقال این فرهنگها در آن دوران گاه با امضای تفاهمنامه صلح میان اقوام انجام میگرفت و گاه این اقوام در کشمکش و درگیری با اقوام دیگر تغییرات فرهنگی زیادی ایجاد میکردند.[۱۰] با پیشرفتهای عقلی و علمی انسان، انتقال فرهنگی و هجوم فرهنگی نیز دستخوش دگرگونی از سادگی به پیچیدگی و تحول از یکبعدی به چندبعدی شد.[۱۱] غرب این روند را برای ترویج ارزشهای اومانیستی و سکولار خود پیگیری کرد تا بتواند دیگر فرهنگها و کشورها را از این طریق تحت چیرگی خود قرار دهد.[۱۲] انگیزههای وسیع اقتصادی نظیر تجارت با سرزمینهای دیگر و فروش هرچه بیشتر کالاها به فعالیتهای استعماری اروپاییان وسعت بخشید.[۱۳] جنبههای اقتصادی استعمار (بهرهکشی کشورهای اروپایی از سرزمینها و جوامع دیگر) بدون در نظرگرفتن جنبههای سیاسی نمیتوانست دوام یابد؛ از اینرو کشورهای استعمارگر خیلی زود دریافتند که برای پایداری بهرهکشی لازم است که بر فرهنگ و سیاست جوامع چیره شوند[۱۴]؛ چنانکه در اواخر قرن نوزده و آغاز قرن بیستم میلادی، استعمارگران جدید با تشکیل دولتهای دست نشانده و وابسته تلاش کردند ساختارهای فرهنگی جوامع را در راستای منافع خود تغییر دهند.[۱۵] یکی از تشکیلاتی که در این راه نقش تأثیرگذاری داشت، تشکیلات فراماسونری در کشورهای مقصد بود. این تشکیلات در آسیا پس از سال ۱۷۳۰م در هندوستان، در سال ۱۷۹۸م در مصر، در سال ۱۸۶۲م در سوریه، در ۱۸۶۹م در لبنان و در سال ۱۸۷۳م در فلسطین شروع به فعالیت کرد.[۱۶]
برخی پیشینه هجوم فرهنگی دولتهای غربی به ایران را همزمان با مرگ نادرشاه افشار میدانند؛ زمانی که کشور در هرج و مرج فرورفت و کمپانی هند شرقی فعالیتهای خود را به شکلهای مختلف شدت بخشید[۱۷] و ضمن چیرهشدن بر تمامی شئون اجتماعی و سیاسی، به تأسیس و ترویج مذاهب خودساخته و جعلی مانند شیخیگری و بهائیت به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان دست زد[۱۸] (ببینید: بهائیت). در دوره قاجار هجوم فرهنگی از جمله با فرستادن کشیشان اروپایی به ایران به قصد مسیحکردن مردم به شکل عریانتری صورت گرفت.[۱۹] به علاوه فعالیت شبکههای فراماسونی، بسیاری از روشنفکران ایرانی نظیر عسگرخان افشار ارومی، میرزافتحعلی آخوندزاده، سیدحسن تقیزاده و ابوالحسنخان ایلچی را مقهور فرهنگ و اندیشه غربی و مروجان فرهنگ غرب در ایران کرد.[۲۰] در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی، شکل جدید و گستردهای از هجوم فرهنگی در ایران ظاهر شد. وی خود عامل ورود بیمحابای فرهنگ غربی و سپس انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی بود که به مدد روشنفکران غربزده و مستشاران غربی در قالب سیاست مدرنیزاسیون اجرا شد[۲۱] و از آن جمله میتوان به کشف حجاب و همچنین ترویج پوشش غربی اشاره کرد.[۲۲] این روند در دوره محمدرضا پهلوی نیز ادامه داشت. در این دوران، رسانهها در ترویج فرهنگ غربی نقش مهمی ایفا کردند و به پیامدهای فرهنگیِ واردکردن برنامههای غربی که شیوه زندگی غربی، بدآموزیهای جنسی و ارزشهای مصرفی تبلیغ میشد توجهی نداشتند[۲۳]؛ چنانکه مجلات عامهپسند مسائل اخلاقی جامعه را نادیده میگرفتند و با انتشار ابتذال به رواج زندگی به شیوه غربی در میان جامعه میپرداختند[۲۴] (ببینید: تلویزیون، سینما، و مطبوعات) با پیروزی انقلاب اسلامی حفظ و احیای فرهنگ بومی، ملی و اسلامی و مقابله با هجمه فرهنگی بیگانگان در رأس برنامههای کشور قرار گرفت (ببینید: فرهنگ).
هجوم فرهنگی در عصر پهلوی
امام خمینی:
«فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است. فرهنگى است كه درست كردند آنها براى ما؛ ديكته كردند. نمىگذارند جوانهاى ما تحصيل بكنند. آنها نمىگذارند كه ما رشد بكنيم. آنها دستشان را بردارند، ايرانى كمتر از اينها نيست. ايرانى هم رشد مىكند.»
صحیفه امام، ج۴، ص۹۱.
فرهنگها دارای وجوه مثبت و منفیاند و اگر فرهنگی وجوه مثبتِ فرهنگ دیگر را برای خود انتخاب کند، تبادل فرهنگی حاصل شده و اگر بدون اختیار، فرهنگ منفی آن را پذیرا شد، مورد هجمه فرهنگی قرار گرفته است.[۲۵] تبادل فرهنگی لازم است و هیچ ملتی بینیاز ازآن نیست که از دیگران بیاموزد. در تبادل فرهنگی، هدف بارور کردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است و با انتخاب آگاهانه صورت میگیرد؛ اما تهاجم فرهنگی در دوران ضعف یک ملت و به انتخاب دشمن صورت میگیرد تا فرهنگ خودی ریشهکن شود، از اینرو تهاجم فرهنگی مخصوص برخی از پدیدههای ظاهری و سطحی نیست و بیبندوباری و فساد یکی از شاخههای آن است، اما تهاجم فرهنگی مهمتر، باور به ناتوانی و دنبالهروی از غرب و اروپا است.[۲۶] هجوم فرهنگی در کلام امامخمینی معطوف به امپریالیسم غربی و کمونیسم شرقی است. ایشان هر دوی این مکتبها را دارای خوی تهاجمی و استعماری میدانست که در صددند ملتها را غارت و چپاول کنند.[۲۷] به باور ایشان در بسیاری از موارد ورود فرهنگ غربی به ایران دستوری، فرمایشی و تحمیلی بوده است؛ به همین دلیل چنین فرهنگی همواره نیازمند کارگزارانی است که مأموریت آنان تأمین منافع غرب در کشورهای عقبمانده و جهان سوم است. از نگاه ایشان، در ایران، محمدرضا پهلوی نماد و نماینده این کارگزاران وابسته بود.[۲۸]
وازدگی و شیفتگی محمدرضا پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن باعث شد در بسیاری از زمینههای اقتصادی، آموزشی و فرهنگی از الگویهای تحمیلی غرب بهویژه آمریکا و انگلستان استفاده کند.[۲۹] به اعتقاد امامخمینی پهلوی در پوشش انقلاب سفید تلاش میکرد فرهنگ غربی را تا دورترین مناطق کشانده و ذهن و روح ملت ایران را آلوده سازد.[۳۰] از این منظر وی حافظ منافع غرب بود و تلاش میکرد جوانان را با تبلیغات به سمت فرهنگ غرب بکشاند[۳۱]؛ از اینرو اساس انتقادهای امامخمینی در دوره پهلوی متوجه برنامه غربیکردن کشور به دست رژِیم در حوزه فرهنگی بود.[۳۲] این برنامه به دنبال تحول در فرهنگ، ارزشها و باورهای سنتی و بومی و جایگزینی فرهنگ غرب تحت عنوان فرهنگ مدرن بود و پشتوانه فکری این برنامه کشور آمریکا و حمایت از آن در پوشش انقلاب سفید انجام میشد که ترویج روابط آزاد زن و مرد، پوشاک غربی، مصرف نوشابههای الکلی، استفاده از موسیقی و هنر غربی، ازجمله ارزشهای پیامد آن بهشمار میرفت[۳۳] (ببینید: انقلاب سفید). امامخمینی یکی از اهداف اصلی خود در مبارزه با حکومت رژیم پهلوی را نجات مردم ایران از وابستگی فرهنگی به غرب، رهایی از تمام چارچوبهای پوسیده و بیمحتوای تحمیلشده در طول پنجاه سال حکومت پهلوی و بازسازی فرهنگ متعالی ایرانی اسلامی اعلام میکرد.[۳۴]
اهداف هجوم فرهنگی
هجوم فرهنگی با اهداف مختلفی انجام میشود و تنوعی از منافع سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی در این خصوص مطرح است؛ اما جایگزینی ارزشها، روش زندگی، اخلاقیات و نظام فرهنگِ مهاجم به جای ارزشهای فرهنگ مورد هجوم، عمدتاً با هدف چیرگی اقتصادی و سیاسی انجام میشود.[۳۵] اهمیت و نقش مؤثر فرهنگ در توسعه یا عقبماندگی کشورها سبب شده تا دولتهای استعماری از راه القای فرهنگ خود، منافع اقتصادی و سیاسی خود را پیگیری کنند و با خرابکردن فرهنگ کشورهای جهان سوم، گردونه تحولات داخلی را به سوی خود تغییر دهند و از این مسیر به اهداف استعماریشان برسند.[۳۶]
امامخمینی هدف کلان کشورهای استعماری از هجوم فرهنگی را ارزیابی میکرد و هدف هجوم فرهنگی را تربیت انسان مادیگرا و مصرفی میدانست؛ انسانی که همه توجه و آمالش در زندگی مادی و جمعآوری ثروت به هر طریق ممکن، خلاصه میشود؛ در حالیکه انسان مهذب و دینمدار از روشهای غیر مشروع و غیرانسانی در جهت رفاه و اداره زندگی خود بهره نمیبرد.[۳۷] از نگاه ایشان فرهنگهای مهاجم غرب و شرق بهخوبی میدانند رقیب سرسخت آنان در حوزه فرهنگ، اسلام است و تنها ارزشهای اسلامی میتوانند آنان را از صحنه حذف کند[۳۸] و تلاش غرب برای هجوم فرهنگی از راه مذهب تا آنجا بود که در مجلس عوام انگلستان با اشاره به قرآن اعلام کردند تا هنگامی که این کتاب راهنما و پیشوای مسلمانان باشد، حکومت بر آنان محال است[۳۹]؛ بدین ترتیب امامخمینی معتقد بود لازمه خارجکردن اسلام از صحنه حیات اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی هجوم فرهنگی است که از طریق نشر فرهنگ مبتذل و بیگانهکردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش محقق میشود[۴۰]؛ بر این اساس فرهنگ مهاجم سعی میکند فرهنگ وابستگی و از خودبیگانگی را میان مردم رواج دهد[۴۱] و از استقلال فرهنگی جامعه مورد هجوم جلوگیری کند.[۴۲] این است که یکی از آسانترین راههای رسیدن به تسلط سیاسی و اقتصادی، هجوم فرهنگی است؛ زیرا در این حمله، جامعه دچار استحاله فرهنگی میشود و هویت و شخصیت خود را از دست میدهد.[۴۳]
شیوهها و ابزارها
ریشهکنکردن فرهنگ بومی، تضعیف، تحقیر، حذف، استحاله و انحطاط آن و تحمیل و تحکیم ارزشهای فرهنگ مهاجم[۴۴] با استفاده از ابزارهای متنوع و پیچیده ارتباطی انجام میشود و فرهنگ مهاجم تلاش میکند با بهکارگیری رسانههای ارتباط جمعی همچون رادیو، تلویزیون، ماهواره، بازیهای رایانهای، خبرگزاریها، اینترنت و شبکههای اجتماعیِ مجازی ارزشها و هنجارهای جامعه را در جهت اهداف سلطهگرایانه خود تغییر دهد.[۴۵] به تعبیری تسخیر «قلبها و ذهنها» ی یک جامعه از مسیر فروپاشی بنیانهای فکری و اعتقادی، نفی فرهنگ خودی، اثبات برتری و توانمندی فرهنگ مهاجم، ایجاد اختلاف، ایجاد ابهام و تردید در ذهن مردم میگذرد[۴۶]؛ به همین دلیل این فرایند عموماً بلندمدت، بنیادین، ریشهای، نامحسوس و نامرئی شمرده میشود.[۴۷]
در باور امامخمینی فرهنگ مهاجم به شیوهها و راههای مختلف ارزشهای بومی و مذهبی جوامع را هدف قرار میدهد. در این چارچوب، فرهنگ استعماری با دو سازوکار تحقیر فرهنگ بومی و ارجنهادن و برتر نشاندادن فرهنگ کشورهای استعمارگر تلاش میکند فرهنگ بومی جوامع را از درون تهی و بیمعنا و از خود بیگانه سازد[۴۸]؛ برای نمونه، چنانکه ایشان خاطرنشان کرده، استعمارگران علت عقبافتادن مردم مسلمان از مردم متمدن اروپایی را در اعتقاد به دین اسلام و شعائر ربط میدهند و ترک فرهنگ دینی و دوری از آن را موجب تعالی و ترقی جوامع اسلامی بر میشمرند.[۴۹] سیاست بیگانگان در رواج فرهنگ استعماری، واردکردن هدفمند و نوع خاصی از دستاوردهای فرهنگ غرب به کشورهای تحت سلطه است، نه فرهنگ اصیل غرب؛ چنانکه به نام آزادی، ترقی و دموکراسی که مهمترین دستاوردهای فرهنگ غرباند، نوع خاصی از این دستاوردها به کشورهای زیر سلطه، وارد میشود که به جای رشد و تعالی، رکود و فساد میآفریند؛ مثلاً آزادی که در زمان پهلوی به مردم «اعطا» شد، تنها آزادی در ترویج فساد و ورود به مراکز فساد بود و از معنای واقعی آزادی، چیزی نصیب مردم نشد.[۵۰] از نگاه امامخمینی، فرهنگ مهاجم اهداف استعماری خود را به کمک ابزارهای متنوعی تحقق میبخشد که یکی از این ابزارها، مزدوران و مأموران آنان در جامعه مورد هجوماند[۵۱]؛ زیرا فرهنگ استعماری ریشه و پایگاهی در نظام ارزشهای ملی و بومی ندارد و بدین لحاظ نیازمند عواملی در داخل برای تحمیل و اجراست.[۵۲] تبلیغات نیز از نظر ایشان، ابزار مهمی است که هم هجوم فرهنگی از مسیر آن محقق میشود و هم با بیاعتبارکردن عقاید مذهبی و نادیدهگرفتن آداب و رسوم ملی، مقدمه ورود فرهنگ استعماری میگردد. این تبلیغات عمدتاً به وسیله رادیو و تلویزیون[۵۳] و ابزارهای جدید نظیر ماهواره و شبکههای اجتماعی است. (ببینید: رادیو، تلویزیون، و سینما)
پیامدهای هجوم فرهنگی
عمق پیامدهای هجوم فرهنگی به مراتب بیشتر از حضور و هجمه نظامی است، زیرا حمله نظامی میتواند صلابت و مقاومت ملتها را تقویت کند؛ اما در هجوم فرهنگی ارزشهای بنیادین یک جامعه را از ملتها میستانند و چه بسا آنان را به سربازان فرهنگ دشمن تبدیل سازد.[۵۴] به اعتقاد امامخمینی پیامد وابستگی فرهنگی، احساس حقارت و ناتوانی است و افراد گمان میکنند همه چیز از غرب است[۵۵]؛ به این ترتیب هجمه فرهنگی منجر به خودباختگی و مسخ هویت بومی و ملی و عامل اصلی ممانعت از رشد و بروز استعدادها و توانمندیها در عرصههای مختلف خواهد شد.[۵۶] از دیگر پیامدهای هجوم فرهنگی در نگاه امامخمینی میتوان به فراموشی داشتههای علمی و فرهنگی، بیارزشدانستن داراییهای تاریخی و فرهنگی، فراموشی قدرت و توان ملی و بومی و بیگانگی و عدم شناخت از خود، استفاده افراد از کلمات و واژگان فرنگی، خرید کالاهای غربی و کوچکشمردن دستاوردهای بومی و ملی اشاره کرد.[۵۷]
از نگاه امامخمینی رهاورد نفوذ و هجمه فرهنگی غرب و شرق وابستگی بدون قید و شرط به آنان و تسلیم در برابر ابرقدرتهاست. در چنین شرایطی آنچه از ملیت و مذهب باقی میماند، نامی ظاهری است[۵۸]؛ از اینرو ایشان رواج فرهنگ استعماری را ریشه همه آفتها میدانست که دستاورد آن تربیت کارمند و کارفرمای استعمارزده است.[۵۹] ایشان در این خصوص تردیدی نداشت که بهترین راه سلطه، کمهزینهترین آن و بینیازی از «سلاحهای نظامی زنگزده»، هجوم فرهنگی است[۶۰]؛ زیرا از این راه، با عرض ارادت و ادب و قبول منت، به دست جوانان بومی همان کشور، به آرامی و بلکه اشتیاق و رضایت آنان منافع استعماری خود را دنبال میکنند؛ از همینرو، آسیبی که در پنجاه سال حکومت پهلوی، از مدیریت فرهنگی دانشگاه و مراکز تربیتی وابسته به کشور وارد آمد، از آسیب سرنیزه پهلوی هم بیشتر بود.[۶۱] ایشان معتقد بود هرچه بر ملت ایران گذشته یا میگذرد، حتی جنگ تحمیلی نیز ریشه در دانشگاه غربزده و مراکز تربیتی غیرمتعهد و وابسته دارد[۶۲] و فرهنگی که از خود مردم نیست، استقلال ندارد و باید به دست خارجیها اداره و مدیریت شود، فرهنگ فلجی است که نمیتواند هیچ نقشی در برنامهریزی جامعه داشته باشد.[۶۳]
راهکارهای مقابله
امام خمینی:
«استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مىگيرد، و سادهانديشى است كه گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد ديگر يا يكى از آنها امكانپذير است. بىجهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلى استعمارگران كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است.»
صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۴۳.
امامخمینی معتقد بود برخورد واقعی با هجوم فرهنگی امری بسیار مشکل و پیچیده است[۶۴] و نباید انتظار داشت افرادی که تحت تأثیر این بیماری چند دهساله بودهاند، به یکباره از آن مسیر برگردند و درمان شوند.[۶۵] با این حال، مبارزه با این آسیب بزرگ باید یکی از اولویتها در حوزه فرهنگ باشد.[۶۶] ایشان انقلاب اسلامی ایران را نمونه بارز انقلاب درونی ملت و تحول معنوی عمیق میدانست[۶۷] که درصدد است با نفی وابستگی به غرب و شرق در تمام ابعاد، فرهنگ اسلامی را جایگزین کند[۶۸]؛ تحول درونی ملتی که سالیان دراز بر اندیشه او این باور القا شده بود که تنها زیر پرچم ارزشهای شرق و غرب میتوان زندگی کرد و هرگز به تنهایی نمیتوان کاری را به پیش برد.[۶۹] در این تحول بنیادین و اساسی، ملتی غربزده و تهیشده از ارزشهای اسلامی به خویشتن خویش و ارزشهای بومی و دینی خود بازگشت.[۷۰] ایشان معتقد بود که دشمنان اسلام و ملت ایران در شرق و غرب عالم تا نابودی هویت دینی آرام نخواهند نشست[۷۱]؛ از اینرو همواره به مسئولان اجرایی کشور، نخبگان فکری و دینی دربارهٔ غفلت از هجوم فرهنگی هشدار میداد.[۷۲] بهطور کلی ایشان مبارزه با این جریان را در دو حوزه میدید و بر آن تأکید بیشتری میکرد:
آگاهیبخشی اولویت نخست امامخمینی در مبارزه با هجوم فرهنگی بود. ایشان زندهکردن هویت خودی و فرهنگی را از مسیر آگاهیبخشی و آشنایی با فرهنگ خودی و تواناییهای آن شدنی میدانست.[۷۳] مهمترین ابزار آگاهیبخشی از نگاه ایشان تبلیغات و استفاده از رسانههای ارتباطجمعی و عمومی است.[۷۴] تبلیغات، مقابله با هجوم فرهنگی را ممکن میسازد؛ به عبارت دیگر همانطور که دشمنان از جنگافزار تبلیغات بهره زیادی میبرند، در تبلیغ فرهنگ بومی و اسلامی نیز باید به این سلاح، مسلح شد، بهخصوص وسایل ارتباطجمعی چون رادیو و تلویزیون که در دسترس عموم مردم قرار دارند[۷۵] (ببینید: رادیو، تلویزیون، و سینما) در این حوزه در نظام جمهوری اسلامی ایران علاوه بر صدا و سیما، حوزههای علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی و دیگر نهادهای فرهنگی نیز دارای وظایفیاند. (ببینید: حوزههای علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی، و دفتر تبلیغات اسلامی)
تمرکز بر مراکز آموزشی یکی از ضرورتهای مقابله با هجوم فرهنگی است. در نگاه امامخمینی، مدرسهها و دانشگاهها قلب تپنده و نبض زنده یک ملتاند[۷۶] (ببینید: دانشگاه)؛ بنابراین مهمترین مراکزی که فرهنگ مهاجم از طریق آن، جوامع را زیر سلطه و مورد تاخت و تاز فرهنگی قرار میدهد، مراکز تربیت و تعلیم از دبستان تا دانشگاه است[۷۷]؛ بر همین اساس اصلاح فرهنگی و استقلال از ارزشهای فرهنگی وارداتی باید از این مراکز آغاز شود. امامخمینی معتقد بود استادان و معلمان مدرسهها و دانشگاهها بیشترین نقش را دراینباره دارند. آنان میتوانند با تربیت صحیح و تهذیب اسلامی، مراکز آموزشی را از انحرافات فکری و فرهنگی مصون کنند[۷۸] (ببینید: آموزش و پرورش، معلم، و تربیت) و در همین راستا، با هدف تحول انسان غربی به انسانی اسلامی باید سالهای طولانی زحمت کشید تا به استقلال فرهنگی رسید و اگر این تحول انجام شود، هیچ قدرتی نمیتواند به ملت ایران ضربه بزند.[۷۹]
امامخمینی از مشکلات و پیامدهای استقلال فرهنگی و مبارزه با هجوم ارزشهای غربی آگاه بود و به مسئولان نظام تأکید میکرد پشتکردن به فرهنگ دولتهای استعماری و پایهریزی فرهنگی بر مبنای آموزهای اسلامی، سختی زیاد و بهای سنگینی در پی دارد و ملت ایران آگاهانه این مسیر را انتخاب کرده است و بهای آن را با افتخار خواهد پرداخت[۸۰]؛ به این ترتیب همه مردم و مسئولان در قبال فرهنگ و دفاع از آن مسئولیت دارند و باید بدانند برای رهایی از دامهای قدرتهای بزرگ، چارهای جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند.[۸۱]
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0