کد خبر : 821
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۴

یک فنجان قهوه در کنار قهرمانان مشروطه/ این کافه‌موزه‌ شما را به دوران مشروطه می‌برد

یک فنجان قهوه در کنار قهرمانان مشروطه/ این کافه‌موزه‌ شما را به دوران مشروطه می‌برد

مجله فارس پلاس؛ مریم شریفی: اگر کرونا بی‌دعوت خودش را در هر محفلی جا نکرده بود و از این شهر به آن شهر، اسمش را سر زبان‌ها نینداخته‌بود، او و دوستانش حالا در تکاپوی برگزاری جشن تولد دو سالگی کافه‌موزه‌شان بودند، همان کافه باوقاری که در تاریخ تولد با مشروطیت اشتراک دارد؛ البته با یک


مجله فارس پلاس؛ مریم شریفی: اگر کرونا بی‌دعوت خودش را در هر محفلی جا نکرده بود و از این شهر به آن شهر، اسمش را سر زبان‌ها نینداخته‌بود، او و دوستانش حالا در تکاپوی برگزاری جشن تولد دو سالگی کافه‌موزه‌شان بودند، همان کافه باوقاری که در تاریخ تولد با مشروطیت اشتراک دارد؛ البته با یک فاصله زمانی ۱۱۲ساله!

«کافه موزه رشت» برای «محمدصادق پورعبدالله»، مجموعه‌دار ۳۵ساله و خوش‌فکر گیلانی، فضا و مجالی است برای ادای دین به تاریخ ایران و قهرمانان و آزادیخواهانش. حالا دو سالی می‌شود با خوش‌سلیقگی او و سخاوتش در به اشتراک گذاشتن گنجینه اشیاء و اسناد تاریخی که حاصل ۱۳سال جست‌وجویش بوده، این کافه به یک موزه و نمایشگاه دائمی تبدیل شده؛ کافه‌موزه‌ای که پیر و جوان، پیشکسوت و تازه‌کار و حرفه‌ای و آماتور می‌توانند ساعتی فارغ از مشغولیت‌های روزمره، با تماشای عکس‌ها، روزنامه‌ها و کارت‌پستال‌های تاریخی به‌نمایش‌درآمده در آن به مرور مقاطع مختلف تاریخی ایران همیشه پرافتخار بپردازند.   

۱۴مرداد امسال به بهانه صد و چهاردهمین سالگرد صدور فرمان مشروطیت و ۲سالگی کافه موزه رشت، پای صحبت‌های این مجموعه‌دار جوان اما باتجربه اسناد تاریخی نشستیم و او برایمان گفت که این مسیر، هم استاد و راهنما می‌خواهد، هم عشق و هم یک روحیه خستگی‌ناپذیر.

 

محمدصادق پورعبدالله، مجموعه دار تاریخی

از ۷سالگی، مجموعه‌دار شدم!

* برای شروع، باید به چند سال قبل برگردیم؟ زندگی شما دقیقاً از چه زمانی با دنیای مجموعه‌داری و جمع‌آوری اسناد و اشیاء تاریخی گره خورد؟

– از وقتی یادم می‌آید یعنی از ۶ یا ۷سالگی، در کنار دایی‌ام بودم که کلکسیونر بود و تمبر، سکه، روزنامه و کتاب قدیمی جمع‌آوری می‌کرد. او مجرد بود و من، خواهرزاده ته‌تغاری و ازآنجاکه خیلی به من علاقه داشت، همیشه برایم تمبر و سکه کنار می‌گذاشت. تا جایی که یادم می‌آید، من هم خوشم می‌آمد و این چیزها را دوست داشتم. به‌این‌ترتیب، من هم صاحب یک مجموعه کوچولو از این اشیاء و اسناد قدیمی شده‌بودم و هر وقت آن تمبرها، سکه‌ها و عکس‌های قدیمی را می‌دیدم، ذوق می‌کردم.

گذشت و بعد از اینکه دوره کاردانی را در رشته آی‌تی نیمه تمام رها کردم، وارد بازار کار شدم و در زمینه فروش میوه و مرکبات که شغل خانوادگی‌مان محسوب می‌شود، مشغول شدم. اما علاقه به اسناد قدیمی همچنان با من بود تا اینکه در ۲۲سالگی تصمیم گرفتم این بار خودم در این زمینه فعالیت کنم. بنابراین با تمرکز بر اسکناس، کارت‌پستال، عکس، روزنامه و مجله و دستخط‌های مشاهیر، شروع به جمع‌آوری مجموعه‌های قدیمی کردم.

* دایی همچنان راهنما و الگویتان در این زمینه بود یا در مسیر جمع‌آوری مجموعه‌های قدیمی با افراد دیگری هم آشنا شدید؟

– من این مسیر را با الهام از دایی‌ام شروع کردم اما وقتی خودم به‌طور جدی وارد این عرصه شدم، بعد از مدتی با «انجمن تمبر گیلان» و به‌واسطه آن با «انجمن مجموعه‌داران ایران» آشنا شدم. برنامه‌های متنوعی که به همت انجمن مجموعه‌داران ایران برگزار می‌شد مثل نشست‌های تخصصی و تورهای مسافرتی، این فرصت را به من داد تا با پیشکسوتان این عرصه آشنا شوم و از تجربیاتشان استفاده کنم.

 

پورعبدالله در خانه مشروطه تبریز همراه با انجمن مجموعه داران ایران

* منظورتان تورهایی با رویکرد بررسی پیشینه هویتی شهرهای تاریخی است؟

– بله. اعضای انجمن که همگی از مجموعه‌داران ایران هستند، به‌اتفاق به شهرهایی مثل اردبیل و تبریز می‌رفتند و از مکان‌های خاص و گنجینه‌های تاریخی آن شهرها بازدید می‌کردند. حتی یک‌بار هم دوستان انجمن به رشت آمدند و من افتخار میزبانی‌شان را داشتم. در این میان تور تبریز، سفر خاطره‌انگیزی بود. غیر از اینکه به‌اتفاق دوستان عضو انجمن مجموعه‌داران ایران از کارخانه «کبریت توکلی» بازدید کردیم و دیداری با مرحوم آقای توکلی داشتیم، به موزه شهرداری تبریز هم رفتیم. اما حضور در خانه مشروطه تبریز، چیز دیگری بود. آنجا خیلی حسرت خوردم و با خودم گفتم کاش رشت هم مثل تبریز در این زمینه، فعال بود.

 

چند نما از خانه «میرزا کوچک خان جنگلی» در محله «استادسرا» در شهر رشت

برای خانه میرزا آرزوهای بزرگی داشتم اما…

* خودتان در این زمینه، پیشقدم نشدید؟

آن زمان جرقه‌ای در ذهنم زده شد و بعد از آن خیلی تلاش کردم چنین اتفاقی در رشت بیفتد. برای مثال، من مدت کوتاهی حدود ۳ماهه در خانه میرزا کوچک خان جنگلی فعالیت داشتم. درواقع حدود سال۹۵ از من دعوت شد در خانه پدری میرزا در محله «استاد سرا» در رشت که ایشان در آن متولد و بزرگ شد، یک نمایشگاه از اسناد تاریخی برگزار کنم. حفظ این خانه، ماجرا داشت. در یک مقطع قرار بود یک بساز و بفروش آن را خراب کند و در زمینش ملک مسکونی بسازد که خوشبختانه مسئولان مربوطه به‌موقع خبردار شدند و از این کار جلوگیری کردند. این خانه به‌لحاظ تاریخی، ارزش بالایی دارد و دوستان هم خیلی خوب آن را بازسازی و نگهداری کرده‌اند اما به‌لحاظ موزه، متاسفانه عملکرد قوی و خوبی ندارد. وقتی از من دعوت شد به‌مناسبت سالگرد شهادت میرزا کوچک خان در خانه‌اش نمایشگاه برگزار کنم، علاوه‌بر برگزاری این نمایشگاه، خیلی سعی کردم در این خانه بمانم و کارهایی که مدنظرم بود را انجام دهم اما متاسفانه شرایط لازم فراهم نشد.

بعدها هم پیشنهاد احیای حمام قدیمی رشت به نام حمام «حاجی» را به میراث فرهنگی رشت دادم. این حمام در محله «ساغری سازان» قرار دارد، محله‌ای که در گذشته در آن کفش درست می‌کردند. حمام حاجی که ثبت میراث فرهنگی هم شده، متعلق به دوره مظفرالدین شاه است با کاشی‌کاری‌های زیبا اما متاسفانه هر لحظه ممکن است در اثر فرسودگی خراب شود چون هیچ کاری برای حفظ و نگهداری آن انجام نمی‌شود. من پیشنهاد خرید این حمام را به میراث فرهنگی رشت دادم با این تضمین که بنای آن را با مرمت اصولی، به همین شکل حفظ و حمام را به یک مکان گردشگری تبدیل کنم. اما واقعیتش را بخواهید، مورد تمسخر قرار گرفتم! طوری با من برخورد شد انگار عقلم را از دست داده‌ام که قصد انجام چنین کاری دارم! اینطور بود که آن ایده هم به سرانجام نرسید.    

 

کارت پستال با تصویر میرزاکوچک خان، «اسماعیل جنگلی»(خواهرزاده میرزا) و سید حبیب‌الله خان مدنی(از یاران و همراهان میرزا در نهضت جنگل)- چاپ سال ۱۳۰۴

 یادت باشد! چیزی را جمع‌آوری کن که ارزش تاریخی داشته‌باشد

* برگردیم به تورهای انجمن مجموعه‌داران. دستاورد حضور در چنین تورهایی برای شما چه بود؟ چه تاثیری در حرکت شما در مسیر جمع‌آوری مجموعه‌های تاریخی داشت؟

– اولین نتیجه این تورها این است که مجموعه‌داران کشور با هم آشنا می‌شوند، همدیگر را به‌اصطلاح پیدا می‌کنند و زمینه‌ای فراهم می‌شود که به تبادل اطلاعات و حتی تبادل مجموعه بپردازند. خود من از این دیدارها و در کنار هم بودن‌ها بسیار استفاده کردم. به‌عنوان مثال، استاد «ناصرالدین حسن‌زاده» علاقه زیادی به جمع‌آوری امضا و دستخط مشاهیر قدیمی و معاصر کشور دارند. به‌واسطه راهنمایی‌های ایشان، من هم به این موضوع علاقه‌مند شدم. درواقع من اطلاعات چندانی در زمینه مجموعه‌داری نداشتم و توصیه استاد حسن‌زاده بود که راه را برای من روشن کرد. ایشان به من گفتند: «چیزی را جمع کن که ارزش تاریخی داشته‌باشد.» و برایم مثال زدند که: «اگر عکس احمدشاه قاجار یا دستخطش را جمع کنی به این دلیل که یک زمانی شاه ایران بوده، این ارزش چندانی ندارد. خب، شاه بوده و همه به‌اندازه کافی در موردش می‌دانند. اما اگر اسناد مربوط به شخصیت‌های آزادیخواه مثل میرزا کوچک خان جنگلی و ستارخان یا شخصیت‌هایی مثل سردار محیی، کریم‌خان رشتی، میرزا حسین کسمایی که مدیر مسئول روزنامه جنگل بود را جمع‌آوری کنی، این‌ها ارزش تاریخی بالایی دارد و باعث معرفی بیشتر این شخصیت‌ها می‌شود.»

راهنمایی استاد حسن‌زاده به من کمک کرد به‌صورت هدفمند به کار جمع‌آوری اسناد تاریخی بپردازم. ببینید، به‌طور مثال، من بسیاری از مجموعه‌داران را می‌شناسم که به‌طور تخصصی دارند در زمینه جمع‌آوری تمبر، پاکت نامه یا کارت‌پستال فعالیت می‌کنند اما مثلاً «اسماعیل جنگلی» را نمی‌شناسند که خواهرزاده میرزا بوده. یعنی مشاهیر و آزدیخواهان دوره‌ای را که دارند تمبر یا کارت‌پستال‌هایش را جمع‌آوری می‌کنند، نمی‌شناسند. اما یک پاکت نامه رضا پهلوی، احمد شاه یا ناصرالدین شاه خیلی برایشان جذاب است.

* استاد حتماً استدلال قانع‌کننده‌ای هم در این زمینه برای شما داشتند…

– بله. جمع‌آوری این قبیل اسناد تاریخی درباره شخصیت‌های آزاده و آزادیخواه، شخصیت‌های کمتر شناخته‌شده یا وقایع و رویدادهایی که کمتر درباره آن گفته شده، می‌تواند بسیاری از معماهای تاریخی را برای امروز و آیندگان حل کند و به نظر من می‌تواند یک شاه‌کلید برای پژوهشگران، محققان یا نویسندگان تاریخی باشد. درواقع هر کدام از این اسناد می‌تواند یک قطعه کوچک از یک پازل در دوره تاریخی خودش باشد.

 

سمت راست(نامه بزرگان شهر رشت به آیت الله مدرس در اعتراض به انتخابات مجلس )- سمت چپ(نامه اتحادیه اصناف رشت به رضاخان در خصوص اعتراض و شرکت نکردن در انتخابات)

وقتی اعتراض مردم رشت، روند انتخابات را تغییر داد

* چنین مواردی را خودتان در این ۱۳سال تجربه کرده‌اید؟

– بله. به اسنادی دست پیدا کرده‌ام که به لحاظ تاریخی ارزش بالایی دارند اما همانطور که اشاره کردم، دانش موردنیاز در این حوزه در اختیار پژوهشگران و محققان است و این عزیزان باید بیایند روی این اسناد کار کنند و به رمزگشایی از آن‌ها و ارائه شرح و توضیح درباره آن‌ها کمک کنند. به‌طور مثال، من یک مجموعه اسناد و اعلان‌ها از شهر رشت مربوط به سال ۱۲۹۹شمسی و دوره‌ای که انتقال قدرت از قاجار به پهلوی آرام‌آرام در حال انجام بود، در اختیار دارم. ماجرا از این قرار است که در آن دوره، مردم رشت به روند برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی اعتراض می‌کنند چون معتقد بودند در جریان برگزاری انتخابات تخلف یا تقلبی صورت گرفته.

اعلان های حکومتی درباره اعتراض اهالی رشت به برگزاری انتخابات

در این زمینه، هم اعلان‌های حکومتی صادر شده که نشان‌دهنده مخالفت عوامل حکومت با کشمکش‌های موجود بین طرف‌های درگیر در ماجرا و اخطارهای عوامل حکومتی مبنی بر لزوم برگزاری انتخابات به شکل طبیعی و قانونی است. علاوه‌براین، نامه‌هایی هم از طرف بزرگان و بازاری‌های شهر رشت و استان گیلان خطاب به آیت‌الله مدرس و نماینده رضا پهلوی نوشته شده و به این وسیله، اعتراض مردم رشت نسبت به نحوه برگزاری انتخابات به اطلاع آن‌ها رسیده‌است. من اسناد مربوط به هر دو بخش را در آرشیو شخصی‌ام دارم.

حالا مسئله اینجاست که درباره این اتفاق تاریخی، هیچ مقاله یا کتابی نوشته نشده درحالی‌که که اسناد مرتبط با آن موجود است. اگر پژوهشگران وارد میدان شوند، می‌توانند با استفاده از همین نامه‌ها، اطلاعات ارزشمندی به علاقه‌مندان تاریخ ایران ارائه دهند.

 

چند نما از کافه موزه رشت

کافه موزه‌ای که در سالگرد مشروطیت متولد شد

* در بخشی از صحبت‌هایتان درباره تلاش‌های نافرجامی گفتید که برای احیای بناهای تاریخی شهر رشت داشتید. شنیده‌ایم بالاخره این ایده را به شکلی دیگر به اجرا درآوردید…

– بله. سال۹۶ مکانی را با هزینه شخصی خریدم و در آن یک کافه به نام «کافه موزه رشت» راه‌اندازی کردم. من و دوستانم از همان ابتدا تلاش کردیم طراحی و تزیین خارجی و داخلی کافه را بر اساس اصول معماری و زیباسازی ایرانی انجام دهیم و فضایی شبیه ساختمان‌های قدیمی را بازآفرینی کنیم. اشیاء و گنجینه‌های قدیمی ارزشمندی که در تمام این سال‌ها جمع‌آوری کرده‌بودم هم کمک کرد این هدف به شکل کامل‌تری محقق شود؛ از قرآن ارزشمند دستنویس و طلاکوب دوره قاجار تا تلفن و اتوهای اولیه، اسلحه قدیمی دوران احمدشاه و…  

 

 

دیوار مزین به اسناد مشروطه در کافه موزه

* گویا کافه موزه رشت از همان ابتدا یک پیوند خاص با مشروطیت پیدا کرد. درست است؟

 – بله. از حسن اتفاق، افتتاح کافه موزه ما درست مصادف شد با روز ۱۴مرداد، سالروز صدور فرمان مشروطیت. این اتفاق باعث شد یکی از دیوارهای کافه را به‌طور ثابت به عکس‌ها و اسناد مرتبط با مشروطیت اختصاص دهیم. به‌این‌ترتیب، آن دیوار از ابتدا مزین شد به عکس آزادیخواهان مشروطه مانند ستارخان، باقرخان و میرزا کوچک خان، روزنامه‌های دوران مشروطیت و… و هنوز هم به همان شکل حفظ شده است.

 

نمونه ای از کارت پستال های مشروطه

دعوت به تماشای کارت‌پستال‌های مشروطه

* اسناد مرتبط با مشروطیت در کافه موزه رشت، منحصر به تزیینات این دیوار است یا غافلگیری‌های دیگری هم برای دوستداران مشروطیت دارید؟

– من اسناد متنوعی در ارتباط با مشروطیت در آرشیو شخصی‌ام دارم که بسیاری از آن‌ها را در کافه موزه در معرض دید مشتریان گذاشته‌ام؛ ازجمله کارت‌پستال‌های مشروطه.

 

۲کارت‌پستال از لحظه ورود شاه افغانستان به ایران از طریق بندر انزلی در دوره رضاخان (تصاویر برای اولین بار منتشر می شود)

* درباره کارت‌پستال‌های تاریخی برایمان بگویید. چیزی شبیه کارت‌پستال‌های امروزی بوده یا این عنوان به سند تاریخی هنری خاصی اشاره داشته؟

– تصاویری که از افراد یا مناظر توسط عکاس با دوربین گرفته می‌شد و در همان عکاسخانه به‌صورت کارت پستی به چاپ می‌رسید، کارت‌پستال می‌گفتند. درواقع پشت این تصویر، فضایی برای نوشتن متن و چسباندن تمبر وجود داشت. در دوره مشروطیت هم، کارت‌پستال‌های متنوعی با استفاده از تصاویر مشروطه‌خواهان، نمایندگان مجلس شورای ملی و وقایع تلخ و شیرین آن دوره تولید و منتشر شد. من هم کارت‌پستال‌های متنوعی از آن دوران در آرشیوم دارم و آن‌ها را در کافه موزه هم به نمایش گذاشته‌ام.

 

دستخط استاد «پورداود» روی کتاب «یادداشت های گاتها»، اهدایی به شاگردش دکتر «محمد معین»(سال۱۳۳۶)

وقتی کرونا نبود، کافه هر ماه میزبان یک رویداد تاریخی بود

* شنیده‌ایم غیر از این دیوار معروف که به نمایشگاه دائمی اسناد و عکس‌های مشروطه تبدیل شده، از بقیه فضای کافه هم استفاده‌های بهینه و هدفمند می‌کنید…

– بله، از همان ابتدا سعی کردیم هر ماه به بهانه مناسبت‌های تاریخی یا بی‌مناسبت، یک رویداد در کافه برگزار کنیم؛ سالگرد مشروطیت، روز ملی سینما، بررسی مطبوعات گیلان از قاجار تا انقلاب، جشن امضای کتاب(با موضوع تاریخی) و… درباره نمایشگاه‌ها، روال کارمان به این ترتیب است که علاوه‌بر آن دیوار ثابت، یک دیوار گالری‌مانند هم داریم که به فراخور رویدادها، تغییر چهره می‌دهد و با همکاری گروهی از مجموعه‌داران، هنرمندان و عکاسان، میزبان نمایشگاه‌های کوچک می‌شود. به‌طور مثال، یک‌بار به لطف یکی از دوستان مجموعه‌دار، نمایشگاه تمبرهای مرتبط با ایران که در خارج از کشور چاپ شده را برگزار کردیم. یا یکی از جذاب‌ترین رویدادهای کافه ما با کمک استاد حسن‌زاده در سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی رقم خورد. استاد به رشت آمدند و نمایشگاهی از دستخط مشاهیر ایران در کافه موزه ما برگزار کردند. 

 

نمایشگاه مجموعه تمبرهای «ترقیّات» که به مناسبت دهمین سال سلطنت رضاخان در سوم اسفند ۱۳۱۳ در چاپخانه «آنشده» هلند به چاپ رسید 

* استقبال از این کافه خاص و نوآوری‌هایی که در آن به خرج دادید، چطور بود؟ آیا این ابتکار باعث گرایش کافه‌روهای حرفه‌ای به تاریخ معاصر یا حداقل باعث جلب توجه آن‌ها به این حوزه شد؟ یا اینطور بپرسم، این کافه باعث شد افرادی شبیه خودتان با دغدغه‌های مشابه را پیدا کنید؟

– چند مورد از این افراد جذب کافه شدند اما متاسفانه تعداشان زیاد نبوده. خب، جوانان این زمانه، نگاه و تفکر و دنیای متفاوتی دارند. البته باید بپذیریم ما هم در معرفی این گنجینه‌های تاریخی به آن‌ها کوتاهی کرده‌ایم. من معتقدم ایجاد چنین فضاهایی و برگزاری چنین رویدادهایی می‌تواند روی همین نسل هم تاثیرگذار باشد، هرچند کار بسیار سختی است و ممکن است فقط تعداد انگشت‌شماری از آن‌ها را همراه کند.

نمایشگاه هنر اصیل «رشتی دوزی» در کافه موزه رشت

با تمام این اوصاف، بعضی رویدادها و نمایشگاه‌های ما در کافه موزه رشت هم با استقبال خوبی مواجه شد. یکی از این نمایشگاه‌ها که به جرأت می‌توانم بگویم یک تلنگر جدی برای متولیان میراث فرهنگی شهر رشت بود، نمایشگاه صنایع دستی با محوریت معرفی هنر اصیل «رشتی‌دوزی» بود. ما برای هنرهای اصیل سنتی هم به‌عنوان جزیی از هویت تاریخی ایران اهمیت و ارزش زیادی قائلیم. خوب است بدانید رشتی‌دوزی، از قدیمی‌ترین هنرهای دستی ایران و حتی جهان محسوب می‌شود. این رویداد درواقع، به نمایش و فروش آثار استاد «عالیه صادقی» از پیشکسوتان این هنر اختصاص داشت. استقبال از این نمایشگاه یک هفته‌ای بسیار خوب بود و ایشان هم با وجود محدودیت­‌های سالمندی، دائماً در کافه حضور داشتند، با بازدیدکنندگان مشتاق صحبت می‌کردند و به سئوالات آن‌ها درباره این هنر پاسخ می‌دادند.

 

نمایش فیلم «عیّار مشروطه» در کافه موزه رشت

با «عیّار مشروطه»، فعالان فرهنگی هنری رشت را به چالش کشیدیم

* اساساً یکی از کارکردهای فضای فرهنگی خصوصی مثل کافه موزه رشت و برگزاری نمایشگاه‌ها در این مکان و بها دادن به رویدادهای تاریخی، همین تلنگر زدن به متولیان حوزه تاریخ و فرهنگ شهر برای تحرک و فعالیت بیشتر بوده. درست است؟

 – دقیقاً. شعار ما هم این است: «کافه موزه رشت، جایی برای درنگ». یک مثال و خاطره در این زمینه برایتان می‌گویم. سال گذشته، روز ۱۴مرداد، که هم صد و سیزدهمین سالگرد صدور فرمان مشروطه و هم اولین سالگرد افتتاح کافه موزه خودمان بود، یک جشن کوچک برگزار و از بزرگان فرهنگ، هنر، ادب، سینما و تئاتر و مسئولان فرهنگی شهر رشت دعوت کردیم. در ابتدای آن مراسم، فیلم «عیّار مشروطه» را که یک فیلم مستند درباره ستارخان است، برای حاضران پخش کردیم. این فیلم، ساخته هنرمندان تبریزی است و بخش زیادی از آن به زبان آذری تولید شده و به‌طور طبیعی، تماشای آن برای افراد ناآشنا به زبان آذری، خسته‌کننده می‌شود. همین اتفاق برای مهمانان ما افتاد و کاملاً معلوم بود حوصله‌شان سر رفته.

اسلحه و کارت پستال (مجاهدان رشت هم در تصویر حضور دارند) متعلق به دوران احمدشاه

اما ما کاملاً آگاهانه این کار را انجام دادیم. می‌خواستیم به آن‌ها بگوییم چرا درباره خدمات و حماسه‌های مشروطه‌خواهان و آزادیخواهان گیلان فیلم ساخته نمی‌شود؟ چرا حداقل فضایی شبیه خانه مشروطه تبریز در گیلان ایجاد نمی‌شود؟ چرا این‌همه سال فقط درباره این طرح‌ها حرف زده می‌شود، بودجه گرفته می‌شود اما اقدامی انجام نمی‌شود؟ هدفمان این بود به حاضران آن مراسم تلنگر بزنیم و بگوییم تبریزی‌ها برای مفاخرشان برای آزادیخواهانشان اینطور فعالیت فرهنگی هنری انجام می‌دهند و چقدر جای چنین تولیداتی در گیلان خالی است. خلاصه فیلم را نیمه‌کاره قطع کردیم و دو نفر از دوستان پژوهشگرمان (رضا نوزاد و میثم کریمی اُمشی) درباره همین مسائل سخنرانی کردند و گفتند چه انسان‌های بزرگی در گذشته در گیلان کارهای بزرگی انجام دادند اما هیچ نشانه‌ای از آن‌ها در استان و شهرمان دیده نمی‌شود و حتی مردم شهر اسم بسیاری از آن‌ها را هم نمی‌دانند. 

  

مراسم رونمایی تمبر یادبود «ملی شدن شیلات ایران» در کافه موزه رشت

وقتی قرعه رونمایی از تمبر «ملی شدن شیلات ایران» به نام کافه ما افتاد

* به نظر می‌رسد با همین تلاش‌های هدفمند، کافه موزه شما توانسته جایگاه خوبی در میان دوستداران و فعالان حوزه تاریخ معاصر برای خود دست و پا کرده و اعتماد پیشکسوتان این حوزه را هم جلب کند. همین اعتماد می‌تواند زمینه‌ساز رویدادهای شیرین و به‌یادماندنی باشد. در عمر ۲ساله کافه موزه رشت، موقعیتی پیش آمده که شما و این کافه انتخاب شوید برای برگزاری یک رویداد تاریخی فرهنگی؟

– بله. اتفاقاً ۱۲بهمن سال گذشته، چنین اتفاقی را تجربه کردیم و با لطف و اعتماد یکی از دوستان بزرگوار، مراسم رونمایی از تمبر یادبود «ملی شدن شیلات ایران» در کافه موزه ما برگزار شد. ماجرا از این قرار است که در ۱۲بهمن سال ۱۳۳۳صنعت شیلات ایران با تلاش‌های دکتر محمد مصدق از انگلیسی‌ها گرفته‌شد و بعد از صنعت نفت، این صنعت هم ملی شد. در آن سال، شرکت پست ایران، تمبری به همین مناسبت چاپ کرد اما بعد از آن دیگر به این مناسبت بها داده نشد و حتی در تقویم ایران هم به آن اشاره‌ای نشد. ۶۵سال گذشت تا سال گذشته دوباره به همت آقای «مسعود مجرد تاکستانی» از این اتفاق یاد شد. ایشان، مجموعه‌دار ساکن بندرعباس است و علاوه‌براین، در زمینه طراحی تمبر هم فعالیت می‌کنند. ایشان از طرحی که در یکی از نمایشگاه‌های بین‌المللی دیده‌بودند، ایده گرفتند و تمبر جذابی برای شصت و پنجمین سالگرد ملی شدن صنعت شیلات ایران طراحی کردند؛ طرحی که ازتلفیق تمبر و قوطی کنسرو تن ماهی ایجاد می‌شد. زحمات زیادی هم برای اجرای این طرح متحمل شدند چون ایده ایشان در ایران ناشناخته بود و هیچ شرکتی حاضر نمی‌شد برای اجرای آن همکاری کند.

 

*فیلم مراسم رونمایی تمبر یادبود «ملی شدن شیلات ایران» در کافه موزه رشت

 

بالاخره یک کارخانه تولید کنسرو ماهی در نطنز پای کار آمد و قوطی کنسرو موردنظر آقای تاکستانی را در اختیارشان گذاشت و مابقی کارها هم در تهران انجام شد. اما نوبت به رونمایی تمبر که رسید، آقای تاکستانی تصمیم گرفتند این مراسم در کافه موزه ما انجام شود. علت اصلی این تصمیم این بود که دکتر مصدق، صنعت شیلات گیلان را ملی کرد و به همین دلیل آقای تاکستانی اصرار داشتند رونمایی از این تمبر در شهر رشت انجام شود. و ازآنجاکه ما از سال‌ها قبل به‌واسطه فعالیت‌های مرتبط با مجموعه‌داری با هم آشنا بودیم، ایشان تصمیم گرفتند مراسم رونمایی از تمبرشان را در کافه موزه ما برگزار کنند. و این اتفاق بسیار بزرگ و خوشایندی برای ما بود. در آن مراسم از رییس اداره شیلات گیلان، مسئولان میراث فرهنگی رشت و افراد فعال در صنعت شیلات دعوت کرده‌بودیم. گرچه از شیلات کسی در مراسم حاضر نشد اما معاون میراث فرهنگی رشت که به مراسم آمده‌بود، نظر بسیار مثبتی نسبت به برنامه داشت و حتی گفت اگر زودتر مطلع می‌شد، ترتیب برگزاری این مراسم را در یک مرکز رسمی و با پوشش خبری خوب می‌داد.

 

نمایشگاه مطبوعات انقلاب  سال۵۷ با حضور نویسنده و شاعر پیشکسوت انقلابی

روزی که زندانی ساواک، مهمان کافه شد

* یکی از امتیازات کافه موزه شما همین است که در تاریخ قدیم ۱۰۰سال گذشته متوقف نمانده‌اید و به رویدادهای نزدیک‌تر هم بها می‌دهید. نمایشگاه‌هایی که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و سالگرد فتح خرمشهر برگزار کردید، نمونه‌هایی از این دغدغه‌مندی است…

– بله. تمام مقاطع و رویدادهای مهم تاریخ ایران برای ما دارای اهمیت است و در کافه موزه رشت تا حد امکان به آن می‌پردازیم. نمایشگاه مطبوعات انقلاب در سال‌های ۵۷ و ۵۸، یکی از این رویدادها بود که یک مهمان ویژه هم داشت. در حاشیه آن نمایشگاه از استاد «علی‌اکبر مرادیان گروسی»، پژوهشگر، نویسنده و شاعر پیشکسوت دعوت کردیم و با ایشان گپ زدیم. ایشان در دوره پهلوی، سابقه دستگیری و شکنجه توسط ساواک را داشته‌است.

جالب است بدانید هر کدام از میزهای کافه موزه ما به نام یکی از بزرگان ادب و فرهنگ گیلان و ایران نامگذاری شده است و گاه به افتخار مهمانان ویژه، تغییراتی در این زمینه می‌دهیم. به طور مثال، در حاشیه برگزاری نمایشگاه مطبوعات انقلاب، یکی از میزهای کافه را به افتخار و احترام استاد مرادیان گروسی، به نام ایشان نامگذاری کردیم.

   

قرآن خطی طلاکوب دوره قاجار در گنجینه تاریخی کافه موزه رشت

همین که گنج در خانه خودمان می‌مانَد، برایم کافی است

* حالا دیگر عمر فعالیت شما در زمینه مجموعه‌داری به ۱۳سال می‌رسد و به‌عبارتی در این مدت با تلخ و شیرین‌های این حوزه زندگی کرده‌اید. مهم‌ترین دستاوردتان از جست‌وجو و فعالیت در این عرصه چه بوده؟ وقتی به پشت سر نگاه می‌کنید، احساس رضایت دارید؟

– آنچه برای من اهمیت دارد، این است که یک مجموعه کامل از تاریخ، هویت و هنر کشورم را حفظ کرده‌ام برای نسل بعد از خودم. ممکن بود این اسناد و اشیاء در گذر زمان از بین برود اما حالا با تلاش من حفظ شده و می‌تواند به دست آن‌هایی که بعد از مرگ من می‌مانند یا می‌آیند، برسد. و مهم‌تر اینکه خیالم آسوده است این گنجینه حاوی تاریخ و هویت ایران، در شهر خودم و در کشور خودم باقی می‌ماند. این از همه‌چیز برایم مهم‌تر است. بسیاری از اسناد و اشیاء تاریخی ما متاسفانه به روش‌های مختلف از کشور خارج می‌شود و سر از موزه‌ها و مجموعه‌های کشورهای دیگر درمی‌آورد. همّ‌وغمّ بسیاری از مجموعه‌داران ایرانی این است که از این اتفاق تلخ جلوگیری کنند.

 

کارت پستال دوره مشروطه، ارسالی از «رشت» به «هلند» در سال ۱۹۰۹میلادی
تصویر «سید جمال الدین واعظ اصفهانی»، از رهبران مشروطه و پدر «سید محمدعلی جمالزاده»، نویسنده مشهور معاصر

* راستی، خانواده‌تان نسبت به فعالیت‌های مجموعه‌داری شما چه نظری دارند؟

– من سال‌ها بابت این فعالیت‌ها از طرف خانواده‌ام مورد مواخذه قرار می‌گرفتم. معتقد بودند دارم وقت و عمر و پولم را هدر می‌دهم. اما حالا که نتیجه کارهایم را می‌بینند، به تلاش‌هایم احترام می‌گذارند و خودشان هم به جمع علاقه‌مندان این حوزه ملحق شده‌اند.

 

محمدصادق پورعبدالله در خانه میرزا کوچک خان جنگلی(به همراه گروه تئاتر)

کاش قدر سردارانمان را بیشتر بدانیم

* امروز در صد و چهاردهمین سالگرد صدور فرمان مشروطه، اگر بخواهید نتایج سال‌ها مطالعه و جست‌وجویتان در زمینه تاریخ مشروطیت و بازخوانی وقایع تلخ و شیرین آن را مرور کنید، چه نکته‌ای را به عنوان مهم‌ترین درس و عبرت مشروطه بیان می‌کنید؟ درسی که خوب پس نداده‌ایم و همچنان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم…

– به اعتقاد من، بزرگ‌ترین ضعفی که از مشروطه تا همین امروز گریبانگیر ما بوده، این است که ما همیشه دچار نوعی خودزنی هستیم و اعتماد لازم را نسبت به بزرگان و سردارانمان نداریم و در موقع لزوم، از آن‌ها حمایت نمی‌کنیم و به‌اصطلاح پشتشان نمی‌ایستیم. در هر مقطعی، گرفتار فریب دشمنانی می‌شویم که خود را دوست معرفی می‌کنند و با تحریکات آن‌ها از قهرمانان خودمان غفلت می‌کنیم. در ماجرای مشروطیت، در زمانی که ستارخان در تبریز با مخالفان مشروطه می‌جنگید، انگلیسی‌ها با فریبکاری همیشگی‌شان و به‌واسطه عوامل نفوذی‌شان از اعتقادات پاک مردم سوءاستفاده کردند و به نام برگزاری مراسم عزادرای محرم، ذهن آن‌ها را از کمک به ستارخان و باقرخان و حمایت از قشون آزادیخواهان منحرف کردند. این ماجرا در مقاطع مختلف در تاریخ ما تکرار شده است.

سند قدیمی درباره میرزا کوچک خان و کارت عضویت «حزب جنگل»

ما در همین واقعه اخیر – شهادت سردار سلیمانی – هم رگه‌هایی از این مشکل را دیدیم. با اینکه خیلی‌ها در جامعه ما عاشق ایشان هستند و آرمان‌های ایشان و کارهایشان را مقدس می‌دانند، اما افرادی را هم در جامعه داریم که مخالف اهداف ایشان و درواقع اهداف کشورمان هستند. به نظر من، کشور ما یکی از کشورهای بزرگ و قدرتمند منطقه است اما متاسفانه بعضی از مردم ایران این موضوع را باور ندارند و گرفتار خودتحقیری هستند.

خوب یادم است بعد از شهادت سردار سلیمانی من در کافه به همه تسلیت گفتم و در صفحه اینستاگرام کافه هم یک استوری تسلیت گذاشتم اما متاسفانه بعضی‌ها به این کار واکنش منفی نشان دادند و در مقابل ما جبهه گرفتند. این همان، خودزنی تاریخی است که به آن اشاره کردم؛ همان حمایت نکردن از سردارانمان و ندانستن قدر آن‌ها. شاید باور نکنید اما در همین گیلان، هنوز که هنوز است، عده‌ای میرزا کوچک خان را خائن می‌دانند! این یک حقیقت تلخ است که بسیاری از افرادی که آزاده هستند و برای اهداف بزرگ می‌جنگند و تلاش می‌کنند، همیشه از طرف بخشی از مردم ما مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند. این رفتار، همواره به اتحاد ملی ما آسیب زده و همچنان هم می‌زند.

 

انتهای پیام/




Source link

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.