احیاگر غدیرـ ۱۱| علامه امینی میخواست نواب صفوی درس بخواند و مجتهد شود
تبریز یازار ـ گروه تاریخ: آیتالله عبدالحسین امینی معروف به علامه امینی، عالم، محدث، متکلم، فقیه، نسخهشناس بزرگ شیعه و صاحب کتاب سترگ «الغدیر»، علاوه بر آثار علمی گرانسنگ، کتابخانه عظیمی با ۷۰ هزار نسخه خطی را در نجف پایهگذاری کرد. او در سال ۱۲۷۸ هجری شمسی در سراب دیده به جهان گشود. در همان شهر
تبریز یازار ـ گروه تاریخ: آیتالله عبدالحسین امینی معروف به علامه امینی، عالم، محدث، متکلم، فقیه، نسخهشناس بزرگ شیعه و صاحب کتاب سترگ «الغدیر»، علاوه بر آثار علمی گرانسنگ، کتابخانه عظیمی با ۷۰ هزار نسخه خطی را در نجف پایهگذاری کرد. او در سال ۱۲۷۸ هجری شمسی در سراب دیده به جهان گشود. در همان شهر مقدمات علوم را آموخت و سپس به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و در زمره عالمان بزرگ روزگار خود بود.
وی در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی در حالی که بنیهای قوی و بدنی سالم داشت، به ناگاه دچار بیماری شد و از دنیا رفت! بسیاری رحلت او را ناشی از مطالعه زیاد، اشتغال بیوقفه به نگارش و پیگیری دائمی کار کتابخانه بزرگ امیرالمؤمنین (ع) دانستهاند. اما همه به کنار، یکی از مسائل تاریخی که درباره آن نظر واحدی وجود ندارد، این است که آیا شهید نواب صفوی، حکم قتل احمد کسروی را از مرجعی گرفته یا با اجتهاد شخصی دست به این اقدام زده است. برخی معتقدند چون شهید نواب، نزد علامه امینی تلمذ کرده بود، اجازه قتل کسروی را از او گرفت. در ادامه پرونده «احیاگر غدیر» که طی روزهای گذشته در گروه فرهنگ فارس پیگیری میشود، با محمدمهدی عبد خدایی، دبیرکل فداییان اسلام که جوانترین عضو فداییان اسلام بوده است، به گفتوگو نشستیم.
عبدخدایی متولد سال ۱۳۱۵ در مشهد، همرزم شهید نواب صفوی و از اعضای گروه فدائیان اسلام است. وی که دبیرکلی جمعیت فدائیان اسلام را برعهده دارد در سن ۱۵ سالگی با طراحی همرزمان شهید نواب صفوی، حسین فاطمی وزیر خارجه مصدق را هدف قرار داد که البته فاطمی از این ترور جان سالم به در برد. وی هم علامه امینی را درک کرد و هم پیرو شهید نواب بود.
درباره نوع رابطه علامه امینی با شهید نواب صفوی نظرات گوناگونی وجود دارد. از یک طرف برخی معتقدند علامه امینی اجازهای به شهید نواب در زدن کسروی نداد و برخی دیگر بر این نظر هستند که علامه امینی درباره زدن کسروی با نواب همنظر بود؟
من علامه امینی را قبل از اینکه به جرم فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی زندانی شوم، میشناختم. امینی با پدرم آیتالله غلامحسین تبریزی آذری دوست بودند. او در نجف و پدرم در مشهد حضور داشت. پدرم اولین مجله دینی را به نام نشریه «تذکرات دیانتی» علیه کسروی در تبریز منتشر میکرد. به من ۳۰ شاهی میداد که نشریه را تا کنم.
همیشه یک نسخه از همه روزنامههایی که در کشور منتشر میشد، به منزل ما میآمد. برای نخستین بار در عالم کودکی عکس شهید نواب صفوی را در یکی از نشریات دیدم که علیه شهید نواب تیتر زده بود «نواب صفوی و هوچیگریهای او در پایتخت» عکس نواب را با عمامه و لباس مندرس انداخته بود.
در اسفندماه ۱۳۲۴، فقط ۹ سالم بود که احمد کسروی توسط یکی از اعضای فداییان اسلام ترور شد. بعد از ترور کسروی توسط شهید حسین امامی از اعضای فداییان اسلام، نواب صفوی به سمت مشهد حرکت میکند و قبل از حرکت از تهران به مشهد خدمت آیتالله شاهآبادی، آیتالله کاشانی و حاج سراج انصاری میرسد و میپرسد که نزد چه کسی بروم که آنان پدرم را که از مخالفان سلطنت، تبعیدی رضاخان و همدوره کسروی است به ایشان معرفی میکنند.
برای نخستین بار در عالم کودکی عکس شهید نواب صفوی را در یکی از نشریات دیدم که علیه شهید نواب تیتر زده بود «نواب صفوی و هوچی گریهای او در پایتخت» عکس نواب را با عمامه و لباس مندرس انداخته بود
صبح همان روز اسفندماه خواستم به مدرسه بروم که دیدم دقالباب میکنند. پدرم گفت: «برو در را باز کن». رفتم دیدم همان مردی است که عکسش را در روزنامه دیدم. نواب تا مرا دید پرسید: «پدرت منزل است؟» گفتم بله. گفت: «به آقا جانت بگو نواب صفوی است». پدرم را صدا زدم و گفتم نواب صفوی است. پدرم گفت: «در بیرونی را باز کن، تعارف کن برود آنجا». پدرم بعد از نهار آقای ضیاء نامی که از آدمهای موجه مشهد بود، خواست و نواب صفوی را به او سپرد.
*خاطره جالب علامه امینی از رهبر جنبش تنباکو آذربایجان
علامه امینی خاطرهای جالب در حضور پدر و چند تن از اعضای فداییان اسلام تعریف کرد. گفتند روزی شنیدم در منزل یکی از اعیان تبریز روضه برگزار میشود. من نیز شرکت کردم. اولین جای خالی که پیدا کردم، نشستم. زمانی که نشستم، فرد کناری خودش را جمع کرد. به ترکی گفتم چرا خودت را جمع میکنی؟ او خودش را جمعتر کرد. من گفتم چه بدی در حق شما کردهام که اینگونه از من فاصله میگیری؟!
پاسخ داد: دوست ندارم قیافهات را ببینم. با تعجب پرسیدم چرا؟ جواب داد: «نانی که حاج میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی، رهبر نهضت تنباکو در آذربایجان در جریان جنبش تنباکو پخت، شما نتوانستید بخورید». گفتم چه نانی؟ گفت: «من در دربار ناصرالدین شاه بودم و ملاقاتهای شاه را تعیین میکردم». بعد از جریان تنباکو ناصرالدین شاه دستور داد میرزا جواد آقا به تهران بیاید. وقتی میرزا جواد آقا به تهران رسید، شاه به من دستور داد به افواج ارتشی ابلاغ کن هیچ کس از میرزا استقبال نکند. من نظر شاه را به افواج ابلاغ کردم. فوج اردبیل پاسخ داد، شاه برای خودش میگوید. میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی از تبریز میآید و ما از مجتهد خودمان استقبال میکنیم. من وقتی پاسخ آنها را به شاه منتقل کردم، شاه به من دستور داد که به افواج بگویم همه از مجتهد استقبال کنند. اگر یک فوج استقبال و فوج دیگر استقبال نکند، بین افواج اختلاف ایجاد میشود. همه از میرزا جواد آقا استقبال کردند.
شاه بعد از دو روز اجازه ملاقات به میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی را داد. یک صندلی در یکی از اتاقهای کاخ گلستان گذاشتند که شاه بنشیند و آمیرزا جواد آقا بایستد. اتفاقا آقا میرزا جواد زودتر از شاه آمد و نشست. بعد از مدتی شاه آمد. میرزا جواد آقا با آمدن شاه ایستاد، اما به گونهای ایستاد که پشتش به صندلی بود. شاه نمیتوانست در صندلی بنشیند. شاه مجبور شد قدم بزند و به میرزا جواد آقا گفت: «آذربایجان نمیخواهد شما رییس باشید. به اجبار هم نمیشود رییس شد.»
میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی گفت: «آذربایجان مرا نخواهد به مشهد میروم و اگر آنجا نیز مرا نخواهند به همدان خواهم رفت. من نزد مردم جایگاه دارم. اما مردم بگویند ناصرالدین شاه را نمیخواهند چه بکنیم؟». شاه بعد از شنیدن سخن میرزا جواد آقا، دستی به سبیلش کشید و گفت: «آذربایجان غلط میکند شما را نخواهد. شما رئیس هستید!» نانی که میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی پخت شما نتوانستید استفاده کنید و جلوی شاه بایستید.
حتی زمانی که علامه امینی برای تحقیق و پژوهش در مشهد بود، اعضای فداییان اسلام در مشهد خدمت علامه امینی بودند. حتی یکی از اعضای فداییان اسلام نظریات انیشتین را میخواند تا به علامه درباره نظرات انیشتین توضیح دهد.
علامه امینی باور عمیقی به ولایت داشت.هر جا سخنی از بانوی دو عالم حضرت فاطمه (س) میشد محاسنش از اشک خیس میشد
علامه امینی باور عمیقی به ولایت داشت و از ایشان درباره نواب صفوی زیاد شنیدیم. چون نواب در نجف خدمت علامه تلمذ میکرد، هر جا سخنی از بانوی دوعالم حضرت فاطمه (س) میشد، محاسنش از اشک خیس میشد.
این داستانی که من خدمتتان عرض میکنم، خودم حضور داشتم؛ ما در دولاب با نواب صفوی زندگی میکردیم. یک روز ناهار نداشتیم، نواب گفت: «برویم منزل علامه شیخ عبدالحسین امینی صاحب الغدیر، ناهار مهمان ایشان باشیم».
در آن روز شهید نواب صفوی، شهید سیدمحمد واحدی، شهید سیدعبدالحسین واحدی، شهید خلیل طهماسبی و من خدمت علامه امینی رفتیم. علامه در گذر قلی خیابان خیام خانهای اجاره کرده بود و تابستانها میآمد آنجا و کتاب الغدیرش را تصحیح میکرد که چاپ شود.
آقای امینی به نواب صفوی گفت که حیفم میآید شما را بُکشند. شما را میکُشند. بیا نجف درس بخوان و مرجع شو. من تضمین میکنم شما اگر به نجف بیایید و درس بخوانید مرجع و شخصیت برجستهای میشوید. من از پدر آقا مهدی هم رضایت میگیرم که به نجف بیاید. خلیل طهماسبی هم در نجف نجاری کند و مهدی (بنده) و واحدی درس بخوانند و من نیز برای شما در مکتب امیرالمومنین مسولیت و کاری در نظر میگیرم.
آقای امینی به نواب صفوی گفت که حیفم میآید شما را بُکشند. شما را میکُشند. بیا نجف درس بخوان و مرجع شو. من تضمین میکنم شما اگر به نجف بیایید و درس بخوانید مرجع و شخصیت برجستهای میشوید
نواب صفوی در پاسخ به علامه امینی گفت: اسلام، فیلسوف، فقیه، متفکر و محققانی مانند شما که درباره امامت کار کردند، زیاد دارد، اما اسلام، فردی ندارد که یقه حاکمان نالایق را که به جان اسلام افتادهاند و در حال غارت اسلام و کشور هستند، بگیرد. وظیفهای که برای خودم تعریف کردم، این است که یقه افرادی را که به اسلام خیانت کردند، بگیرم. علامه امینی سخنی نگفت و جواب نواب صفوی را نداد.
علامه امینی معتقد بود نواب صفوی خیلی زود در فقه ترقی میکند. وقتی که شهید نواب را دستگیر کردند از او پرسیدند شما مجتهد هستید؟ نواب گفت: من متجزی هستم؛ یعنی رسالههای گوناگون را میبینم و خودم اجتهاد میکنم.
من بعد از آزادی از زندان به هیات آذریها در میدان شاپور رفتم. علامه امینی آنجا آمد. وقتی روضه تمام شد، علامه امینی نشسته بود و همه خداحافظی میکردند. من هم خدمت ایشان رسیدم و خداحافظی کردم. ولی خودم را معرفی نکردم. خانه دو طبقه بود، وقتی از پلهها پایین آمدم، علامه صدایم زد و با لهجه ترکی فرمود: آقا مهدی! چرا خودت را معرفی نکردی. بیا بالا. من بالا رفتم. ایشان به من خیلی ملاطفت کرد و گفت: «من شاهد شهادت نواب صفوی هستم. هر وقت میخواهم یادی از نواب کنم شما را نگاه میکنم و خاطره شهید برای من زنده میشود».
فداییان کسانی هستند که در بحرانی ترین شرایط از احکام اسلام دفاع کردند. تنها گروهی که بعد از شهریور ۲۰، قصد تشکیل حکومت اسلامی داشت، نواب صفوی و فداییان را باید شاگرد علامه امینی دانست. افتخار شهید نواب این بود که در خدمت علامه امینی تلمذ کرد. خود علامه همیشه میگفت نواب استعداد عجیبی دارد و اگر درس بخواند، مجتهد میشود.
تنها عالمی که در زندان قصر به ملاقات نواب صفوی رفت، علامه امینی بود. مراجعی که کسروی را مهدورالدم میدانستند آقا سیدحسن اصفهانی، آقا سیدهادی شیرازی و از همه مصرتر علامه امینی، صاحب الغدیر بود
فارس: من پاسخ پرسشم را نگرفتم. آیا علامه امینی حکم به زدن کسروی داده بود؟ سایر علمایی که مهدورالدم بودن کسروی را اعلام کرده بودند، چه کسانی بودند؟
تنها عالمی که در زندان قصر به ملاقات نواب صفوی رفت، علامه امینی بود. مراجعی که کسروی را مهدورالدم میدانستند آقا سید حسن اصفهانی، آقا سیدهادی شیرازی و از همه مصرتر علامه امینی، صاحب الغدیر بود.
فارس: به طور کلی نظر سایر علمای آن عصر پیرامون اقدامات شهید نواب چه بود؟
حضرات آیات سیدعبدالحسن اصفهانی، سیدابوالقاسم خویی، سیدعبدالهادی شیرازی، مدنی و حاج حسین قمی، متفقاً تایید کردند و در تهران نیز مرحوم آیتالله شاه آبادی تایید کرده بود.
فهرستی از مطالبی که در پرونده «احیاگر غدیر» از سوی گروه فرهنگ فارس منتشر شده است، اینجا بببنید:
پیشینهای که علامه امینی را برای نگارش الغدیر یاری کرد
گوشهای از زندگی گردآورنده کتاب ارزشمند الغدیر
عجز ۱۰۰ محقق دانشگاه عربستان بر رد الغدیر
سفرها و رنجهای علامه امینی در تحقیق و پژوهش
«الغدیر» به دنبال دعوای حیدری ـ نعمتی شیعه و سنی نیست
چراعلامه امینی قبول نکرد در حرم امام رضا(ع) منبر برود؟
علامه امینی برای وهابیت آبرو نگذاشت
جمله معروف علامه امینی هنگام مشکلات
حسرتی که در دل علامه امینی ماند
غدیر با کار رستورانی احیا نمیشود
انتهای پیام/
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0