به گزارش تبریز یازار، هیئتیهای تبریز، مرحوم شباهنگ را با تخلص «هندی» میشناسند. با این حال، شعر و مرثیه، تنها یکی از ابعاد شخصیت این شاعر است و نقش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این شخصیت تاریخی، پوشیده و مغفول ماندهاست.
آنچه در این نوشته کوتاه آمده، متاسفانه تمام آن چیزی است که در مورد فرازهای اجتماعی و سیاسی شباهنگ میشد یافت. امید آنکه همت نهادهای فرهنگی و دانشگاهی و پژوهشی، غبار از مظلومیت چهرههایی همچون استاد شباهنگ، بزُداید.
شباهنگ سال ۱۲۴۳ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد و از همان سالهای جوانی توانست استعداد خوبی در تجارت و بازرگانی از خود نشان دهد. دیری نپایید که از همین رهگذر راهی استانبول شد.
ذکر این نکته ضروری است که استانبول، در این سالها، کانون مهم تبلیغاتی برای روشنفکران مسلمان بود. چهرههای مهمی از سرتاسر جهان در این شهر، جمع شده بودند و در روزنامههای متعددی که به زبانهای مختلف از جمله فارسی انتشار مییافت، فعالیت میکردند.
تجار ایرانی مقیم استانبول نیز با تاسیس «انجمن سعادت ایرانیان» و «روزنامه شمس» به یاری مشروطهطلبان تبریز و دیگر کانونهای مبارزاتی مشروطه داخل ایران شتافتهبودند. از جمله این تجار، مرحوم شباهنگ بود.
با گشایشهای سیاسی و فضای باز پس از مشروطیت، شباهنگ، به عنوان یک ادیب، روزنامهنگار و بازرگان متموّل و معتمد، به دستگاه دیپلماسی کشور راه مییابد و عهدهدار سفارت ایران در ترکیه میشود. اما با روی کار آمدن رضاخان و سیاستهای مستبدانه وی، شباهنگ نیز از دستگاه دیپلماسی کشور کنار گذاشته میشود. اما این پایان حیات سیاسی مرثیهسرای تبریزی نیست. وی به کشور باز میگردند و با توجه به حُسن شهرتی که دارد، در ادوار دهم و یازدهم مجلس شورای ملی، نماینده مردم تهران میشود.
او در تمام سالهایی که در عرصه اقتصاد و سیاست حضور داشت، زیباترین و تاثیرگذارترین مرثیههای ترکی را در خفا میسرود اما تمایلی برای انتشار آنها نشان نمیداد.
شباهنگ پس از پایان نمایندگی در تهران ماند و جز برای دیدارهای خویشاوندی، به تبریز سفر نمیکرد. شاعر تبریزی، بیش از ۱۰۰ سال عمر کرد و در سالهای پایانی عمر، بینایی خود را از دست داده بود.
نقل است، روزی که «حاجعبدالعظیم ذهنیزاده» دیگر مرثیهسرای نامدار تبریز، برای تسلی دادن، به خانه رفیقش میرود، شاعر نابینا با همان چشمهای خاموش، به استقبال ذهنیزاده میشتابد و میگوید: « حاجعبدالعظیم! نمیدانی، از وقتی که چشمان ظاهرم را از دست دادهام، حالوهوای این دنیا را بهتر میبینم!»
شباهنگ سال ۱۳۴۵ شمسی در ۱۰۴ سالگی درگذشت، اما چنانکه گفته شد، تا زمانی که در حیات بود، هرگز اشعارش را چاپ نکرد.
گفته میشود یکی از اقوام نزدیک شباهنگ، با نهایت سنگدلی، یک چمدان از شعرها و مرثیههای شباهنگ را به آتش کشیدهاست.
مجموعهای از سرودههای وی چند سال پیش، به همت هادی لزیری و هادی عطائی حسینی با عنوان «آوای شباهنگ» منتشر شده است.
شباهنگ، نوحهسرایی با زبان هنر
مرتضی طوسی، شاعر تبریزی که مدتی است با دقت و همت ستودنی، به نوحههای شباهنگ میپردازد، برخورداری از زبان فاخر و استوار را ویژگی مهم شعر او میداند و میگوید: مرحوم شباهنگ، شخصیت باسواد و فرهیختهای بوده، از این رو، زبان نوحهسرایی وی بسیار فخیم و استوار است.
وی با بیان اینکه شباهنگ، به خوبی میداند چطور باید از عنصر «زبان» بهره بگیرد، بیان میکند: مرحوم شباهنگ، مانند بسیاری از مرثیهسرایان تبریز، بیشتر اشعار خود را در قالب مُخمّس سروده، با این تفاوت که او مصیبتها و احوالات اهلبیت علیهمالسلام را صرفاً از زاویه هنرمندانه ادبیات میبیند و از نگاههای کلیشهای و تکراری پرهیز دارد.
طوسی با ذکر مثالی از آثار درخشان شباهنگ، خاطرنشان میکند: برای اینکه گوشهای از توان ادبی شباهنگ را متوجه شویم، کافی است در این شعر دقت کنیم و ببنیم شاعر چطور با ردیف دشوار «دوروم گئدیم» مخاطب را در موقعیتی عمیق و متاثرکننده قرار میدهد:
کرب و بلاده هر نه بلا واردی چکمیشم
قالدی بلای کوفه ویران دوروم گئدیم
یوخ بیر زادیم الیمده، برادر تالانمیشام
لابد گرک سنی قویوم عریان دوروم گئدیم
چون سن طریق عشقیده ترک سر ایتمیسن
منده بو یولدا بیسر و سامان دوروم گئدیم
چون هر جنازه اوسته حسین یاندورالا شمع
منده چراغ آهیمی قوی یاندروم گیئدیم
بولبول کیمی بو گول بدنیندن دوننمیرم
وار هانچی یرده بیئله گولستان دوروم گئدیم
منابع:
امیرخیزی، قیام آذربایجان و ستارخان، ۱۹۲
گفتگوی با استاد شبگیر تبریزی، مرثیهپژوه تبریزی / آپارات
دیوان شباهنگ / مقدمه
*********************
نگارنده: فرشید باغشمال
*********************
انتهای پیام/۶۰۰۰۲/و
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0